در 7 ماهگی آقا پارسا چه گذشت
پارسا جونم این ماه خیلی خوشمزه و خوردنی بودی. همش با صدای بلند جیغ میزدی، می خندیدی و ذوق میکردی. شکر خدا همه جای خونه رو یاد گرفتی و همه جا سرک می کشی. با همه مهربونی و براشون می خندی. وقتی می برمت بیرون کلی کیف میکنی و خوشحالی. اگه چند روز وقت نکنم ببرمت، حسابی کلافه می شی.
راستی برای اولین بار بابا، ماما و ممه گفتی. هر وقت گرسنه ات میشه، نگاه به من میکنی و می گی ممه...
اون وقته که دوست دارم درسته قورتت بدم. بس که خوشمزه ای.
هر وقت که می خوای چیزی بخوری اول به من نگاه میکنی. می خوای ببینی واکنش من چیه. چون هر وقت هر چیزی رو که تو دهن کردی اجازه ندادم .
تو این ماه برای اولین بار تمام پله ها رو خودت بالا رفتی. البته از پشت سر هواتو داشتم تا خدایی نکرده اتفاقی برات نیفته.
وقتی صدای موزیک میشنوی تو هم باهاشون می خونی. خیلی باحاله خوندنت. این جوری می خونی: ممممممممممممم آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ ممممممممممممم
شکر خدا اشتهات خیلی بهتر شده. خدا کنم وزن گیریت هم خوب شه.
غذاهایی که این ماه خوردی: آش، شیر برنج، حلیم، خرما، نون، بستنی پاستوریزه، میوه، زرده تخم مرغ با روغن کنجد و عدسی.