شیطنت های آقا پارسا
این ماه خیلی خیلی شیطون شدی عزیز مامان. هر روز شیطون تر از دیروز
تو این ماه کارم بیشتر شده. چون سینه خیز میری، همش باید دنبالت باشم تا سرت به میز، در، دیوار، صندلی و ... نخوره.
ماشالله ساعت خوابت هم کم شده و در روز، فقط 10 ساعت می خوابی.
چند روزه که به خوردن پا هم مشغول شدی. خوردن دستات کم بود که پا خوردن هم به اون اضافه شد...
به اسباب بازی هات دیگه خیلی علاقه نشون نمیدی. چون برات تکراری شدن. همش دنبال اشیاء جدید توی خونه هستی تا بفهمی چی به چیه.
دیروز داشتی تختت رو می خوردی...
راه آشپزخونه رو هم یاد گرفتی. خدا به داد برسه ...
هر روز شما رو باید از یه جایی در بیارم یا پیدا کنم، یا زیر میز یا زیر صندلی یا توی آشپزخونه ...
برای خودت خیلی آواز می خونی. حسابی خواننده شدیاااااا گل پسرم.
وقتی باهات بازی می کنیم با صدای بلند می خندی و قهقهه میزنی. قربونت برم من جیگرررر...
روی اشیاء و اسباب بازی هات می کوبی. دستای نازتو روی میز یا زمین می کوبی.
برای خوردن قطره مولتی ویتامین هم برنامه ها داریم. تا قطره چکون رو می بینی، دهن کوچولوت رو محکم می بندی. با تلاش های فراوان بهت می دم. ولی بازم یه خورده اذیت میشی. ببخش عزیز مامان.
پارسای عزیزم دوست دارم هوارتااااااااا