سفرنامه همدان
پسر گلم ٧ فروردین ماه عموی من از اصفهان اومد. قرار شد که با عمو جون و بابا بزرگ بریم همدان. جمعا ١١ نفر میشدیم. من تا حالا همدان نرفته بودم. حسابی ذوق زده شده بودم. هشتم فروردین حرکت کردیم. بین راه صبحانه خوردیم. حسابی بهمون چسبید. نزدیکای ظهر بود که رسیدیم غار علیصدر. خیلی شلوغ بود. جای سوزن انداختن نبود. بعد از اینکه ناهار خوردیم، بابا بزرگ و بابایی رفتن برای تهیه بلیط. اینقدر شلوغ بود که نوبت ما افتاد ١١ شب. تو این مدت یه گشتی زدیم. جای دیدنی و قشنگی بود. از همه قشنگ تر غار علیصدر بود. نمیدونی عزیزم چه جای قشنگی بود. از دیدن این همه زیبایی سیر نمیشدیم. بعد از دیدن غار به سمت همدان حرکت کردیم. حسابی خسته شده بو...