بازم مامان بزرگ و بابا بزرگ سنگ تموم گذاشتن
سلام عزیز دلم
ایشالله که حالت خوب باشه. الان 27 هفته و 6 روزه که تو دل مامانی. از وول خوردنات لذت میبرم. نمیدونی که چه کیفی داره وقتی همه زندگیت در درون تو رشد میکنه.
روز چهارشنبه (5 مهر) مامان بزرگ (مادری) زنگ زد و گفت که میخواد بیاد پیشم. خیلی خیلی خوشحال شدم. نزدیکای ساعت 8 شب بود که با بابا بزرگ اومد. خاله و دایی همراه اونا نبودند.
مامان بزرگ و بابا بزرگ رفته بودند بازار تا برای نوه عزیزشون یه خورده وسایل بخرند، بعد از همون راه اومده بودند پیش من. وسایلی رو که برات خریده بودند خیلی قشنگ و ناز بودند. خداییش راضی به این همه زحمت نیستم. دستشون درد نکنه.
ایشالله که شما سالم به دنیا بیای و با شادی و خوشی از وسایلای قشنگ استفاده کنی. الهی آمین
عزیز دلم از همین جا می بوسمت.
اینم عکسایی که گرفتم...
شیشه شیر، پستونک و شیشه شور
لباس
رو تختی
تشت لباس
خشک کن لباس