جیگر طلای من، پارسا جانجیگر طلای من، پارسا جان، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

پارسا کوچولو

درد و دل

1391/7/18 21:19
نویسنده : مامان مرضیه
277 بازدید
اشتراک گذاری

سلامی به گرمی حضورت گلم قلب

حالت خوبه؟

من که خوبه خوبم. کوچولوی من الان ٢٩ هفته و ٢ روزه که تو دلمی. خیلی خوشحالم که تو وجودم داری رشد میکنی و پرورش می یابی. با هر بار تکون خوردنات، هزار بار خدا رو شکر می کنم که تو رو تو دلم گذاشت. لبخند

فرزندم، برای دیدن اون روی ماهت لحظه شماری میکنم. آه که این لحظات چقدر دیر میگذره... ناراحت

سعی میکنم که خودم رو با کار سرگرم کنم تا کندی زمان رو فراموش کنم. لباسا و وسایلای قشنگی رو که مامان بزرگ برات خریده، توی کمدت گذاشتم. ولی هنوز کلی کار داره. بیشتر وسایلاتو نچیدم. ایشالله تا چند هفته دیگه تموم میشه.

خیلی دلم میخواست که یه اتاق داشتیم تا بتونم وسایلاتو توی اتاق خودت بچینم. ولی حیف... ناراحت

کمد و تختتو تو پذیرایی گذاشتم. ایشالله که با قدمای کوچیکت به زندگیمون برکت بدی و بریم تو یه خونه بزرگتر. خونه ای که دو تا اتاق داشته باشه و بتونم یکیشو برای شما آماده کنم.

عزیزتر از جانم،

مهم اینه که شما رو دارم. امیدوارم که سالم هم به دنیا بیای و تو رو در آغوش بگیرم و با نفسای کوچیکت به زندگی من و بابایی گرمی و طراوت ببخشی.

ماشالله لگدایی که میزنی هم محکم تر شده هم بیشتر. قربون اون تکون خوردنات برم. می میرم برات عشقم. قلب

نفسم،

چند روز پیش رفتم و برات آویز تختی و چوب لباسی خریدم. ایشالله که خوشت بیاد.

مامان بزرگ (پدری) هم برات یه عروسک قشنگ گرفته. مامان بزرگ (مادری) هم بقیه سیسمونی رو برات گرفته. دستشون درد نکنه.

 

این همون آویز تختی و چوب لباسی هست که برات گرفتم:

اینم عروسک قشنگی که مامان بزرگ برات گرفته:

اینم از کریر و وان حمامت که مادرم زحمتشو کشیده:

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)